1) آنکه می نویسد، نمی تواند نوشتن را ادامه دهد، مگر به آن عمیقا میل ورزد، پس آن نویسنده که غایت اش از نوشتن را تنها و تنها فلسفه، ادبیات و یا هر چیزی غیر از نوشتن اعلام بدارد، دروغگوست
2) اما آنکه مینویسد نمی تواند از نوشتن به عنوان غایتی از پیش حاضر نیز سخن بگوید. نوشته تا نوشته نشده وجودی ندارد که ابژه ی حاضر میل باشد، و وقتی که نوشته شد نیز نمی تواند ابژه ی میل باشد، چه دیگر نوشته شده و میل به نوشتن نمی تواند موکول به نوشته ای باشد که پیشتر نوشته شده، چه در این صورت، نویسنده باید دست از قلم بردارد چون آنچه او میل نوشتن اش را داشته پیشتر نوشته شده
3) پس نوشتن هماره مستلزم گونه ای عشق نهفته و ضمنی به نوشتن است، عشقی ممنوعه؛ عشق به موجود اما نه همچون موجود حاضر. موتور محرک نوشتن، در تعلیقی ابدی ست، در تعلیق نوشتار به دست خود نوشتار، تعلیقی نه از سنخ تشویش و ناپایداری، تعلیقی از سنخ عشق، عشقی ممنوعه، عشقی به زبان نیامده و به زبان نیامدنی. عشقی شرم آلود. شرمی از عشقی ممنوعه و به زبان نیامدنی که لذتش را تا ابد کشدار می کند.
البته ظریف مذکور به دلیل نامعلومی نگذاشت تا پاسخش را بدهم و سریع در رفت؛ خب حالا اینجا برای این ظریف عزیز و دیگر ظریفانی که در پی فلسفیدن در این بلاگ هستند، پاسخی دارم:
اگر دقت کرده باشید، اینجا هیچ موضوع و تگی تحت عنوان فلسفیدن وجود ندارد و هیچ متنی از متون این بلاگ ادعای گل و گشاد - و البته این روزها بی معنا شده ی- فلسفیدن را برای خود قایل نیست. اهم متن های این خراب شده، عنوانش هست خرده تاملات فلسفی، که آن هم برای کسی که فارسی بداند معنایش روشن است، این که اولا اینها تامل هستند و تازه تاملاتی خرده و کوتاه، یعنی اندیشه هایی که فردی با خود به مرور و بررسی اش می پردازد (تعریف حدودی تامل، چنانکه مثلا در تاملات دکارت نیز چنین مساله ای را شاهدیم).
دیگر آنکه این خرده تاملات، می کوشد از میان روش ها و رویکردهای گوناگونی مثل روان شناختی، اجتماعی و ... از رویکرد و روش فلسفی استفاده کنند، یعنی روشی معطوف به تحلیل و پدیدارشناسی مسایل، چنانکه نسبت آنها با مبادی و مبانی وجود آدمی و هستی، مشخص شود. در واقع رویکرد فلسفی، در صدد آن است که نشان دهد چگونه هر موقعیتی ولو خرد و ناچیز، چگونه در پیوندی بنیادین با پرسش ها و زمینه های بنیادین وجود آدمی ست.
حالا تفاوت یک تامل فلسفی یا خرده تامل فلسفی، با فلسفیدن در چه چیزی تواند بود؟
البته که آشکارا فلسفه به بررسی خود موقعیت ها و پرسش های بنیادین می پردازد و از این نظر کاملا مستقل از یک خرده تامل فلسفی است.
باری؛ کسانی که دقتی به این ظرایف نداشته باشند و کودکانه هر چیز که در آن «فلسفه» داشته باشد را فلسفیدن فرض کنند و از فلسفه نیز تنها معیارهای ذهنی خود را بپذیرند؛ بدون شک جای مناسبی نیامده اند و تورشان چیز خاصی را صید نخواهد کرد.
این البته افتخار من است که چنین موجوداتی دست خالی از بلاگ من بیرون بیایند و دیگر رغبت نکنند به اینجا سری بزنند :)